معرفی کتاب شینا
داشتم از پلههای بلند و زیادی که از ایوان شروع میشد و به حیاط ختم میشد، پایین میآمدم که یکدفعه پسر جوانی روبهرویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را میشنیدم که داشت از سینهام بیرون میزد. آنقدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یکنفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زنبرادرم، خدیجه، داشت از چاه آب میکشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بودم، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!» کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او خیلی راحت و خودمانی بودم. او از همه زنبرادرهایم به من نزدیکتر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسر ندیده!»
کتاب «دختر شینا» نیز تاکنون 15مرتبه تجدید چاپ شده وبا طرح جلد جدید همراه با کاهش قیمت پشت جلد،منتشر شده است و از پرمخاطبترین کتابهای ادبیات پایداری دفاع مقدس به شمار میرود.
«دختر شینا»، روایت گر زندگی یک دختر روستایی است که جنگ درون زندگی عاشقانه او پا می گذارد و او را رفته رفته متفاوت می کند.دختر روستایی که دیگر در میان ما نیست.